انشا با موضوع مقایسه کرونا با عشق
عشق درد است نامش زیباست اما پر از ترس است ؛ در راه عاشق شدن اگر قدرتت کفایت نکند هلاک خواهی شد
کرونا نیز همچون عشق وجودت را با ترس اغشته میکند تفاوت کرونا و عشق این است که ترس از عشق ترس از رفتن است و ترس از کرونا ترس از ماندن
کرونا همانند عشق فراگیر است و ناخواسته دچارش میشوی .
برای عاشق شدن باید مغز را از فکرو خیال شست و برای کرونا نگرفتن شستن دست ها ضرورت دارد
درد عشق جانسوز است ، در سفر زندگی گاهی سواره ای تو را سوار کرده و به ته عمرت میکشاند سواره ای که راننده اش معشوقیست که درد بر جانت می اندازد این چنین است که برای خیلی ها مرگ بزرگترین ارزوست
کرونا نیز درد اور است همانگونه که وقتی از شدت غم نبود یار همه را از خود میرانی هنگام ابتلا به کرونا نیز اطرافیان از تو رانده شده و تنها میمانی و این نیز مرگ واقعیست
تفاوت اساسی عشق با کرونا این است که درد عشق با وجود رنگ تیره اش زیباست اما درد کرونا با وجود رنگ سرخش که حاصل تب کردن است زشت است و تلخ .
امید که هرگز طعم تلخ درد عشق و ابتلا به کرونا را نچشید.
انشا با موضوع مقایسه کرونا با عشق
دلایل زیادی وجود دارد که من بتوانم عشق را با ویروس کرونا مقایسه کنم، از قضا این دلایل بسیار هم قانع کننده هستند حداقل برای من!!
_ اولا بعضی از افراد عاشق درست مثل کنه به آدم میچسبند و ول کن نیستند و کرونا هم تا انسان را ناامید نکند و به مرگ نرساند دست بردار نیست! حالا شاید برای بعضی از شما سوال پیش بیاید که مرگ در اثر کرونا چه ارتباطی با عشق دارد؟ ارتباطشان در این است که افرادی هستند که وقتی عاشق میشوند و به دلایلی نمیتونند به عشق خود برسند دچار افسردگی میشوند و کم کم دار فانی را وداع میگویند:)
- یکی دیگر از دلایل موثق من شبیه بودن علائم کرونا وعاشقی است!؟
عالائم کرونا شامل: ۱_ تنگی نفس.۲_ لرزیدن صدا.۳_ سوختن بدن(تب)
و علائم عاشقی نیز همینطور است وقتی شخصی در مواجه شدن با عشقش دچاراسترس میشود؛ صدایش میلرزد یا دچار تنگی نفس میگردد و از استرس زیاد تنش میسوزد و عرق میکند:))
از نظرم مهمترین دلیلش میتواند نا امید شدن از زندگی و حیات باشد یعنی فرد عاشق و کرونایی درست مثل هم از زندگی و حیات دوباره ناامید میشوند؟!
در هر صورت احساس من نسبت به کرونا این است که کرونا تغییر هویت داده و راست راست در حال چرخیدن و گردش در سرتاسر جهان هستی است و از هر شخصی هم که خوشش بیاد بیدرنگ در جسم و روح او نفوذ میکند و تمام سعی خود را میکند تا او را از پا دربیاورد.
در کل اینها همه را گفتم تا برسم به حرف و نتیجه اصلی خودم:
کرونا و عشق دو کلمه هستند اما، هویت و شخصیتشان بسیار شبیه هم است.
هرکس دچار عشق یا کرونا شود به ورطهی نابودی و هلاکت میافتد اما اگر بتوانی آن را تجربه کنی و از آن عبور کنی قطعا آدم قویتری خواهی شد. در آخر سخنم رو با بیتی از حافظ جان به پایان میرسانم:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.
درباره این سایت