سلام به آخرین یادگار عشق مصطفی!از عشق تو بیتاب شدم؛شب و روزم،خورد و خوراکم،سخنم،خلاصه همه وجودم در انتظار توست.گویی چون تشنه ای به دنبال آب میروم، میروم، میرومبازهم جمعه می آید؛و من در انتظار معشوق درون مسجد جمکران دخیل می‌بندم؛به امید رسیدن بوی پیراهن یوسف در انتظارم.یک جمعه دیگر غروب شد،

اما نیامدی.این معشوق،دیوانه وار در انتظار آمدنت است؛پس زودتر بیا، بیا، بیا

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

متن اهنگ جديدترين اخبار روز دنيا شانزده هر چی کی بخوای فروشگاه اينترنتي مصالح ساختماني Barry Sepanta Laser Spadan Roosevelt