موضوع انشا: خاک
همانندنخ های قالی کنارهم قرارگرفتیم.یک فرش ساختیم به وسعت عرش!فرشی شدیم زیرپای همه آنچه که میتوانست باشد.ماسخاوتمندانه خودرا زیرپای آنان انداختیم تامباداگرمای نامهربان زمین،آنهارابیازارد.
گاهی همراه یارهمیشگی ام،آسمان،بساط دردودلمان رادرآشفته بازارهستی،پهن میکردیم.وچه دلسوزانه آسمان به حال من گریه اش میگرفت.بی آنکه بداندهمین اشکهایی که میریزد،همان اشکهایی که هیچ وقت شورنبودند،حکم زندگی رابرایم دارند.
امازمانه بس ناجوانمرداست!گاهی دلم میگیردازتنهایی خودم،وروزگار،به ناچار،کسانی را به آغوش من میسپارد،که روزی عزیزان انسانها بوده اند.ولی به آنهابگوییدکه نگران نباشند!من امانتدارخوبی هستم.هرچندکه آنان.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نگهداری و تعمیرات استخر های خانگی Mark فروش آنلاين کاغذ ديواري سه بعدي مهندسی مکانیک فرش 1000 شانه کاشان باهم بخندیم وبلاگ تخصصيه تبليغات اَبَد تبلیغات vinebacklink