تصویر نویسی صفحه ۹۶ کتاب نگارش نهم درختی که ریشه هایش در ابر فرو رفته است توصیف انشای آزاد درس هفتم درباره در مورد درختی که ریشه هایش در ابر فرو رفته است
انشا درباره درختی که ریشه هایش در ابر فرو رفته است
توصیف درختی که ریشه هایش در ابر فرو رفته است
مقدمه : و باز هم مظهری نو از نعمت و موهبت های خداوند متعال چشمانمان را از فرط تعجب درشت میکند. به درشتی یه سیب سرخ!‌شاید خنده دار باشد اما دروغ نیست و واقعیتی بیش نیست .‌وقتی به درختی وارونه می اندیشیم چیزی بی خود و بی ارزش به چشم می اید اما این گونه نیست.
بدنه : درختی که ریشه هایش در ابر فرو رفته ؛ از ارزوهایش دل کنده؛ و چیزی برای از دست دادن ندارد؛ همه چیز را وارونه می بیند؛ ادم ها ولبخندهایشان؛ و این دنیای وارونه تنها چیزی که برایش به ارمغان می اورد حسرت است.
حسرت یک لبخند وارونه ؛حسرت یک خنده از ته دل!
و نگاه متعجب مردم خنجر بر دلش فرو میکند! خنجری نامرئی اما پر درد!
و وارونگیش دانه دانه ارزوهایش را می سپارد به دست باد؛ که ببرد این سو و ان سو!
اما تنها فرقی که با حالت عادیش دارد این است که دیگر طوفان ریشه اش را از جا‌ در نمی اورد و همیشه معلق است و با هر حرکت باد جا به جا می شود.
درخت وارونه قلب ندارد؛ قلبش تکه تکه شده از زخم بی ثمریش! تکه تکه شده از درد سکوت!
اما گاهی کاش ما هم وارونه شویم و همه چیز را وارونه ببینیم ؛ اشک را لبخند، غصه را شادی، و درد را شوق زندگی.
اگر این گونه شود؛ زندگی بندگی میشود؛ و تصویر معنویت را در زندگی ها می بینیم!
و زندگی ها با امید و ارزو تازه زندگی می شوند.
نتیجه گیری : کاش ریشه ی ارزوهای ما هم درابر بود و با هر وزش باد، به هر جا میرفت و پخته می شد. و عاقلانه تر ارزو میکرد.
کاش ریشه درخت وارونه الگوی زندگی و ارزوهایمان شود.کاش…
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نظرنیوز appwebsiteseo به خاطر یک مشت کلام خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان Willy مجله ی متخصصان باربری ساحل محمودآباد