پایه هشتم انشا جان بخشی به اشیاء کامیون
مقدمه:من یک کامیون هستم که زندگی جالبی دارم، مسیر های گوناگون زیادی را طی کرده ام و در واقع فکر می کنیم که هر چه انجام می دهم تجربه فوق العاده ای است که برای کم تر کسی تکرار خواهد شد و از این بابت بسیار خوشنود هستم.
تنه انشاء:صاحب من یک مرد میانسال است که زندگی خوبی دارد، البته مدت زمان کوتاهی در کنار خانواده خود است و از این نظر بار ها دیده ام که بسیار ناراحت می شود، آلبوم تصاویر اعضای خانواده اش را در تلفن همراه خود رقم می زند، او همواره حس می کند که شاید زندگی سخت باشد اما با توجه به آینده ای که برای خود متصور می شود رو به جلو حرکت می کند.
این سختی ها را به جان میخرد و می داند که هر چه رو به موفقیت حرکت کند وضعیت زندگی اش نیز روز به روز بهتر خواهد شد. گاهی نگران او می شوم، چون به سفر های طولانی می رود و گاهی من هم خسته خواهم شد و دوست دارم بیشتر در آرامش زندگی کنم و صاحبم نیز در کنار خانواده اش لحظات خوبی را بگذراند.
فکر می کنم روزی که کار من تمام می شود، در واقع عمر من به پایان می رسد و آن لحظه بسیار تلخ و عذاب آور است. در واقع فعلا دوست ندارم به آن شرایط سخت فکر کنم.
نتیجه گیری:مسئله مهم دیگر این است که رانندگان کامیون روز ها و شب ها را گاه به سختی می گذرانند و مدام حس می کنم که ممکن است خطری من را تهدید کند، اما صاحبم به خوبی هدایت خودرو را آموخته و از این نظر قطعا یکی از بهترین ها است.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

... ویستا کامپیوتر بهترين هدفون و هندزفري آوای فاخته نیم وجبی هویت برند Constance شکوفه باران قیمت فرش ماشینی کاشان فیلتر شنی