انشا یک روز از کلاس پایه نهم صفحه 81
یک روز از کلاس
انشا پایه نهم با موضوع یک روز از کلاس 
یادم می آید که چند سال پیش در مدرسه ابتدایی و در کلاس پنجم مشغول به درس خواندن بودم و در آن مدرسه به ما بچه ها خیلی خوش می گذشت و به من بیشتر چون عمه ی من در آن مدرسه مدیر بود.
در کلاس پنجم آن مدرسه خانم معلم ما فردی بسیار مهربان و دلسوز بود و درس را با زبانی شیرن و قابل درک و فهم ما بیان می کرد و ما هم معلم خود را بسیار گرامی و بزرگ می داشتیم. 
ما بچه های کلاس پنجم تصمیم گرفتیم به صورت مخفیانه در هفته معلم برای تشکر از زحمات فروان معلممان در کلاس جشنی به پا کنیم و در روز شنبه هنگامی که معلم در بسته کلاس را باز کرد تا به داخل بیاید ما با تعدادی اسپری برف شادی و تعداد خیلی زیادی ترقه ها و فشفشه ها او را استقبال کردیم و معلم ما خیلی خوشحال شد . 
اما در آن روز دود زیادی کلاس ما را فرا گرفت و زمین کلاس رنگ سیاه به خود گرفت و مدیر ما هنگامی که صحنه را دید ما مجبور شدیم در آن زنگ زمین را آب و جارو کنیم تا سیاهی زمین که بر اثر ترقه ها و فشفشه ها در زمین بوجود آمده بود پاک شود و در ها و پنجره های کلاس را باز بگذاریم تا کلاس ما که مانند میدان جنگ شده بود از آن وضعیت خارج شود.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید. 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

car علاقه های موفقیت و راه های موفقیت توليد محتوا مَن 10.10.10.23 Denise من هنرمندم @hack_true برگ سبز (قعله سابق)