در مدرسه ما ، بچه های فراوان و هم چنین پر از استعداد و خلاقیت وجود دارند و هر کدام از آن ها در زمینه های مختلف پیشرفت های چشم گیری دارند . 
در مدرسه ما در زنگ ورزش بعضی از بچه ها مشغول به بازی فوتبال می شوند و بعضی دیگر مشغول به بازی پینگ پنگ یا والیبال هستند . 
در یکی از روزها معلم ورزشمان گفت : که قرار است در مدرسه مسابقات والیبال برگزار شود و به تیم اول جوایز ارزشمندی اهدا خواهد شد . 
از آنجا که بچه های کلاس ما نسبت به بچه های دیگر کلاس ها قد بلند تر بودند ما خود را در آن مسابقات برنده می دیدیم و البته کمی هم در بازی والیبال استعداد داشتیم . 
در روز برگزاری مسابقات تیم ما چند تیم را برد و نوبت به مسابقه فینال رسید و همه ی ما با آن قد بلندمان به خودمان مقرور شده بودیم ، اما غافل از اینکه در بازی گروهی علاوه بر داشتن ویژگی های فردی خاص ، باید همکاری گروهی خوبی داشته باشیم و این عدم همکاری تیم ما باعث شد در آن مسابقه شکست تلخی بخوریم 
این داستان درسی شد تا دیگر به خودمان مغرور نشویم و از همه جوانب خود را برای مسابقات در سال های آینده آماده کنیم و آن باعث شد از آن به بعد همیشه در مسابقات برنده باشیم . 
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید. 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرواز کن کار خدا بود املاک امامت گروه فیلمسازی قدس دیجی رو قالب و افزونه وردپرس اینفوگرافیک علیرضا کشاورز mohre8